مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب


مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب

مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب


مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب

مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب


کزین رواق طنینی که می رود دریاب

کزین رواق طنینی که می رود دریاب
کزین رواق طنینی که می رود دریاب
کزین رواق طنینی که می رود دریاب
کزین رواق طنینی که می رود دریاب
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب
در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب
در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب
در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب
در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
نظام کشور پنجم اجل رضی الدین
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب
رضای ثانی ابونصر بوتراب رکاب
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب
فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب
ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است
ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است
ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است
ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است
ستاره بین که فلک را جلاجل کمر است
که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب
که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب
که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب
که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب
که بر کمرگه هارون جلاجل است صواب
زهی به دست فلک ظل چو آفتاب رحیم
زهی به دست فلک ظل چو آفتاب رحیم
زهی به دست فلک ظل چو آفتاب رحیم
زهی به دست فلک ظل چو آفتاب رحیم
زهی به دست فلک ظل چو آفتاب رحیم
زهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب
زهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب
زهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب
زهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب
زهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب
زکات دست تو توفیر سورة الانفال
زکات دست تو توفیر سورة الانفال
زکات دست تو توفیر سورة الانفال
زکات دست تو توفیر سورة الانفال
زکات دست تو توفیر سورة الانفال
سفیر جان تو عنوان سورة الاحزاب
سفیر جان تو عنوان سورة الاحزاب
سفیر جان تو عنوان سورة الاحزاب
سفیر جان تو عنوان سورة الاحزاب
سفیر جان تو عنوان سورة الاحزاب
دو دست و کلک تودیدم که در تمامی جود
دو دست و کلک تودیدم که در تمامی جود
دو دست و کلک تودیدم که در تمامی جود
دو دست و کلک تودیدم که در تمامی جود
دو دست و کلک تودیدم که در تمامی جود
دو قله اند ولیکن سه قبلهٔ طلاب
دو قله اند ولیکن سه قبلهٔ طلاب
دو قله اند ولیکن سه قبلهٔ طلاب
دو قله اند ولیکن سه قبلهٔ طلاب
دو قله اند ولیکن سه قبلهٔ طلاب
به جان عاقلهٔ کائنات یعنی تو
به جان عاقلهٔ کائنات یعنی تو
به جان عاقلهٔ کائنات یعنی تو
به جان عاقلهٔ کائنات یعنی تو
به جان عاقلهٔ کائنات یعنی تو
که کائنات قشور اند و حضرت تو لباب
که کائنات قشور اند و حضرت تو لباب
که کائنات قشور اند و حضرت تو لباب
که کائنات قشور اند و حضرت تو لباب
که کائنات قشور اند و حضرت تو لباب
ولی و خصم تو مخصوص جنت و سقرند
ولی و خصم تو مخصوص جنت و سقرند
ولی و خصم تو مخصوص جنت و سقرند
ولی و خصم تو مخصوص جنت و سقرند
ولی و خصم تو مخصوص جنت و سقرند
که این ندای قد افلح شنود و آن قدخاب
که این ندای قد افلح شنود و آن قدخاب
که این ندای قد افلح شنود و آن قدخاب
که این ندای قد افلح شنود و آن قدخاب
که این ندای قد افلح شنود و آن قدخاب
ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا
ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا
ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا
ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا
ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا
به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب
به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب
به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب
به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب
به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
مزور آمد و خائن چو سکهٔ قلاب
مزور آمد و خائن چو سکهٔ قلاب
مزور آمد و خائن چو سکهٔ قلاب
مزور آمد و خائن چو سکهٔ قلاب
مزور آمد و خائن چو سکهٔ قلاب
میان تهی و سر و بن یکی است از همه روی
میان تهی و سر و بن یکی است از همه روی
میان تهی و سر و بن یکی است از همه روی
میان تهی و سر و بن یکی است از همه روی
میان تهی و سر و بن یکی است از همه روی
چو شکل خاتم و چون حرف میم در همه باب
چو شکل خاتم و چون حرف میم در همه باب
چو شکل خاتم و چون حرف میم در همه باب
چو شکل خاتم و چون حرف میم در همه باب
چو شکل خاتم و چون حرف میم در همه باب
به عز عز مهیمن به حق حق مهین
به عز عز مهیمن به حق حق مهین
به عز عز مهیمن به حق حق مهین
به عز عز مهیمن به حق حق مهین
به عز عز مهیمن به حق حق مهین
به جان جان پیمبر به سر سر کتاب
به جان جان پیمبر به سر سر کتاب
به جان جان پیمبر به سر سر کتاب
به جان جان پیمبر به سر سر کتاب
به جان جان پیمبر به سر سر کتاب
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن
به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مبدء ملکوت و به مبدء الارباب
به مبدء ملکوت و به مبدء الارباب
به مبدء ملکوت و به مبدء الارباب
به مبدء ملکوت و به مبدء الارباب
به مبدء ملکوت و به مبدء الارباب
به خط احسن تقویم و آخرین تحویل
به خط احسن تقویم و آخرین تحویل
به خط احسن تقویم و آخرین تحویل
به خط احسن تقویم و آخرین تحویل
به خط احسن تقویم و آخرین تحویل
به آفتاب هویت به چارم اسطرلاب
به آفتاب هویت به چارم اسطرلاب
به آفتاب هویت به چارم اسطرلاب
به آفتاب هویت به چارم اسطرلاب
به آفتاب هویت به چارم اسطرلاب
ز میغ ها که سیه تر ز تخم پرپهن است
ز میغ ها که سیه تر ز تخم پرپهن است
ز میغ ها که سیه تر ز تخم پرپهن است
ز میغ ها که سیه تر ز تخم پرپهن است
ز میغ ها که سیه تر ز تخم پرپهن است
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب
به حق آنکه دهد بچگان بستان را
به حق آنکه دهد بچگان بستان را
به حق آنکه دهد بچگان بستان را
به حق آنکه دهد بچگان بستان را
به حق آنکه دهد بچگان بستان را
سپید شیر ز پستان سر سیاه سحاب
سپید شیر ز پستان سر سیاه سحاب
سپید شیر ز پستان سر سیاه سحاب
سپید شیر ز پستان سر سیاه سحاب
سپید شیر ز پستان سر سیاه سحاب
کند ز اهرمن دود رنگ خاکستر
کند ز اهرمن دود رنگ خاکستر
کند ز اهرمن دود رنگ خاکستر
کند ز اهرمن دود رنگ خاکستر
کند ز اهرمن دود رنگ خاکستر
چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
چراغ علم فروزد چو خضر و اسکندر
چراغ علم فروزد چو خضر و اسکندر
چراغ علم فروزد چو خضر و اسکندر
چراغ علم فروزد چو خضر و اسکندر
چراغ علم فروزد چو خضر و اسکندر
در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
برنده ناخنهٔ چشم شب به ناخن روز
برنده ناخنهٔ چشم شب به ناخن روز
برنده ناخنهٔ چشم شب به ناخن روز
برنده ناخنهٔ چشم شب به ناخن روز
برنده ناخنهٔ چشم شب به ناخن روز
کننده ناخن روز از حنای صبح خضاب
کننده ناخن روز از حنای صبح خضاب
کننده ناخن روز از حنای صبح خضاب
کننده ناخن روز از حنای صبح خضاب
کننده ناخن روز از حنای صبح خضاب
به ناف قبهٔ عالم به صلب قائم کوه
به ناف قبهٔ عالم به صلب قائم کوه
به ناف قبهٔ عالم به صلب قائم کوه
به ناف قبهٔ عالم به صلب قائم کوه
به ناف قبهٔ عالم به صلب قائم کوه
به پشت راکع چرخ و به سجدهٔ مهتاب
به پشت راکع چرخ و به سجدهٔ مهتاب
به پشت راکع چرخ و به سجدهٔ مهتاب
به پشت راکع چرخ و به سجدهٔ مهتاب
به پشت راکع چرخ و به سجدهٔ مهتاب
به خال و زلف و لب و حجلهٔ عروس عرب
به خال و زلف و لب و حجلهٔ عروس عرب
به خال و زلف و لب و حجلهٔ عروس عرب
به خال و زلف و لب و حجلهٔ عروس عرب
به خال و زلف و لب و حجلهٔ عروس عرب
که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب
که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب
که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب
که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب
که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب
به سر عطسهٔ آدم به سنة الحمد
به سر عطسهٔ آدم به سنة الحمد
به سر عطسهٔ آدم به سنة الحمد
به سر عطسهٔ آدم به سنة الحمد
به سر عطسهٔ آدم به سنة الحمد
به هیکلش که ید الله سرشت از آب و تراب
به هیکلش که ید الله سرشت از آب و تراب
به هیکلش که ید الله سرشت از آب و تراب
به هیکلش که ید الله سرشت از آب و تراب
به هیکلش که ید الله سرشت از آب و تراب
به یک قیام و چهار اصل و چل صباح که هست
به یک قیام و چهار اصل و چل صباح که هست
به یک قیام و چهار اصل و چل صباح که هست
به یک قیام و چهار اصل و چل صباح که هست
به یک قیام و چهار اصل و چل صباح که هست
ازین سه معنی الف دال و میم بی اعراب
ازین سه معنی الف دال و میم بی اعراب
ازین سه معنی الف دال و میم بی اعراب
ازین سه معنی الف دال و میم بی اعراب
ازین سه معنی الف دال و میم بی اعراب
به تخم بوالبشر و خشک سال هفت هزار
به تخم بوالبشر و خشک سال هفت هزار
به تخم بوالبشر و خشک سال هفت هزار
به تخم بوالبشر و خشک سال هفت هزار
به تخم بوالبشر و خشک سال هفت هزار
به سال پانصد آخر که کرد فتح الباب
به سال پانصد آخر که کرد فتح الباب
به سال پانصد آخر که کرد فتح الباب
به سال پانصد آخر که کرد فتح الباب
به سال پانصد آخر که کرد فتح الباب
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
بسی ستارهٔ پاکش گذشته بر جلاب
بسی ستارهٔ پاکش گذشته بر جلاب
بسی ستارهٔ پاکش گذشته بر جلاب
بسی ستارهٔ پاکش گذشته بر جلاب
بسی ستارهٔ پاکش گذشته بر جلاب
به تاب یک سر ناخن قوارهٔ مه را
به تاب یک سر ناخن قوارهٔ مه را
به تاب یک سر ناخن قوارهٔ مه را
به تاب یک سر ناخن قوارهٔ مه را
به تاب یک سر ناخن قوارهٔ مه را
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
به سوز مجمر دین از بلال سوخته عود
به سوز مجمر دین از بلال سوخته عود
به سوز مجمر دین از بلال سوخته عود
به سوز مجمر دین از بلال سوخته عود
به سوز مجمر دین از بلال سوخته عود
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق
به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست
به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست
به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست
به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست
به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب
به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب
بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب
بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب
بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب
بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب
به صوفیان بلادوست عافیت دشمن
به صوفیان بلادوست عافیت دشمن
به صوفیان بلادوست عافیت دشمن
به صوفیان بلادوست عافیت دشمن
به صوفیان بلادوست عافیت دشمن
به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
به هفت مردان بر کوه جودی و لبنان
به هفت مردان بر کوه جودی و لبنان
به هفت مردان بر کوه جودی و لبنان
به هفت مردان بر کوه جودی و لبنان
به هفت مردان بر کوه جودی و لبنان
همه سفینهٔ بی رخت و بحر بی پایاب
همه سفینهٔ بی رخت و بحر بی پایاب
همه سفینهٔ بی رخت و بحر بی پایاب
همه سفینهٔ بی رخت و بحر بی پایاب
همه سفینهٔ بی رخت و بحر بی پایاب
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
همای بیضهٔ دین را ز بیضه خوار غراب
همای بیضهٔ دین را ز بیضه خوار غراب
همای بیضهٔ دین را ز بیضه خوار غراب
همای بیضهٔ دین را ز بیضه خوار غراب
همای بیضهٔ دین را ز بیضه خوار غراب
بدان سگی که وفا کرد و برد نام ابد
بدان سگی که وفا کرد و برد نام ابد
بدان سگی که وفا کرد و برد نام ابد
بدان سگی که وفا کرد و برد نام ابد
بدان سگی که وفا کرد و برد نام ابد
به پشه ای که غزا کرد و یافت گنج ثواب
به پشه ای که غزا کرد و یافت گنج ثواب
به پشه ای که غزا کرد و یافت گنج ثواب
به پشه ای که غزا کرد و یافت گنج ثواب
به پشه ای که غزا کرد و یافت گنج ثواب
به گوسپندی کو را کلیم بود شبان
به گوسپندی کو را کلیم بود شبان
به گوسپندی کو را کلیم بود شبان
به گوسپندی کو را کلیم بود شبان
به گوسپندی کو را کلیم بود شبان
به گوسپندی کو را خلیل شد قصاب
به گوسپندی کو را خلیل شد قصاب
به گوسپندی کو را خلیل شد قصاب
به گوسپندی کو را خلیل شد قصاب
به گوسپندی کو را خلیل شد قصاب
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت
به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
خدیو اعظم و خاقان اکبر است القاب
خدیو اعظم و خاقان اکبر است القاب
خدیو اعظم و خاقان اکبر است القاب
خدیو اعظم و خاقان اکبر است القاب
خدیو اعظم و خاقان اکبر است القاب
که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده
که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده
که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده
که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده
که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده
پس از درود رسول و صحابه در محراب
پس از درود رسول و صحابه در محراب
پس از درود رسول و صحابه در محراب
پس از درود رسول و صحابه در محراب
پس از درود رسول و صحابه در محراب
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب
وگر ز سکهٔ طاعت بگشته ام جانم
وگر ز سکهٔ طاعت بگشته ام جانم
وگر ز سکهٔ طاعت بگشته ام جانم
وگر ز سکهٔ طاعت بگشته ام جانم
وگر ز سکهٔ طاعت بگشته ام جانم
چو سکه باد نگون سار زیر زخم عذاب
چو سکه باد نگون سار زیر زخم عذاب
چو سکه باد نگون سار زیر زخم عذاب
چو سکه باد نگون سار زیر زخم عذاب
چو سکه باد نگون سار زیر زخم عذاب
چو خاتمم همه چشم و چو سکه ام همه روی
چو خاتمم همه چشم و چو سکه ام همه روی
چو خاتمم همه چشم و چو سکه ام همه روی
چو خاتمم همه چشم و چو سکه ام همه روی
چو خاتمم همه چشم و چو سکه ام همه روی
اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
ز مهر خاتم سلطان و سکهٔ ضراب
ز مهر خاتم سلطان و سکهٔ ضراب
ز مهر خاتم سلطان و سکهٔ ضراب
ز مهر خاتم سلطان و سکهٔ ضراب
ز مهر خاتم سلطان و سکهٔ ضراب
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
که دست مال توام پای بند مال و نصاب
که دست مال توام پای بند مال و نصاب
که دست مال توام پای بند مال و نصاب
که دست مال توام پای بند مال و نصاب
که دست مال توام پای بند مال و نصاب
چو موم محرم گوش خزینه دار توام
چو موم محرم گوش خزینه دار توام
چو موم محرم گوش خزینه دار توام
چو موم محرم گوش خزینه دار توام
چو موم محرم گوش خزینه دار توام
نیم فسرده مرا زآتش عذاب متاب
نیم فسرده مرا زآتش عذاب متاب
نیم فسرده مرا زآتش عذاب متاب
نیم فسرده مرا زآتش عذاب متاب
نیم فسرده مرا زآتش عذاب متاب
چو پشت آینه پیش تو حلقه در گوشم
چو پشت آینه پیش تو حلقه در گوشم
چو پشت آینه پیش تو حلقه در گوشم
چو پشت آینه پیش تو حلقه در گوشم
چو پشت آینه پیش تو حلقه در گوشم
ز من چو آینهٔ زنگ خورده روی متاب
ز من چو آینهٔ زنگ خورده روی متاب
ز من چو آینهٔ زنگ خورده روی متاب
ز من چو آینهٔ زنگ خورده روی متاب
ز من چو آینهٔ زنگ خورده روی متاب
وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خشم
وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خشم
وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خشم
وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خشم
وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خشم
که منصفی قسمی نو شنو به فصل خطاب
که منصفی قسمی نو شنو به فصل خطاب
که منصفی قسمی نو شنو به فصل خطاب
که منصفی قسمی نو شنو به فصل خطاب
که منصفی قسمی نو شنو به فصل خطاب
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به یک رقیب ودو فرع و سه نوع و چار اسباب
به یک رقیب ودو فرع و سه نوع و چار اسباب
به یک رقیب ودو فرع و سه نوع و چار اسباب
به یک رقیب ودو فرع و سه نوع و چار اسباب
به یک رقیب ودو فرع و سه نوع و چار اسباب
به تیز دستی نار و به کند پائی خاک
به تیز دستی نار و به کند پائی خاک
به تیز دستی نار و به کند پائی خاک
به تیز دستی نار و به کند پائی خاک
به تیز دستی نار و به کند پائی خاک
به خاک پاشی باد و به باد ساری آب
به خاک پاشی باد و به باد ساری آب
به خاک پاشی باد و به باد ساری آب
به خاک پاشی باد و به باد ساری آب
به خاک پاشی باد و به باد ساری آب
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفهٔ مغز
بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفهٔ مغز
بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفهٔ مغز
بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفهٔ مغز
بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفهٔ مغز
به هفت حجلهٔ نور اندر این دو حجرهٔ خواب
به هفت حجلهٔ نور اندر این دو حجرهٔ خواب
به هفت حجلهٔ نور اندر این دو حجرهٔ خواب
به هفت حجلهٔ نور اندر این دو حجرهٔ خواب
به هفت حجلهٔ نور اندر این دو حجرهٔ خواب
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده
که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد
به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد
به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد
به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد
به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد
به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب
به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب
به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب
به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب
به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب
به کوه برق مثانه ز سنگ پارهٔ لعل
به کوه برق مثانه ز سنگ پارهٔ لعل
به کوه برق مثانه ز سنگ پارهٔ لعل
به کوه برق مثانه ز سنگ پارهٔ لعل
به کوه برق مثانه ز سنگ پارهٔ لعل
به بحر ماه مشیمه ز نور بچهٔ ناب
به بحر ماه مشیمه ز نور بچهٔ ناب
به بحر ماه مشیمه ز نور بچهٔ ناب
به بحر ماه مشیمه ز نور بچهٔ ناب
به بحر ماه مشیمه ز نور بچهٔ ناب
به پری و به فرشته به حور و عین و وحوش
به پری و به فرشته به حور و عین و وحوش
به پری و به فرشته به حور و عین و وحوش
به پری و به فرشته به حور و عین و وحوش
به پری و به فرشته به حور و عین و وحوش
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب
بدان نفس که بر افرازد آن یتیم علم
بدان نفس که بر افرازد آن یتیم علم
بدان نفس که بر افرازد آن یتیم علم
بدان نفس که بر افرازد آن یتیم علم
بدان نفس که بر افرازد آن یتیم علم
بدان زمان که بر اندازد این عروس نقاب
بدان زمان که بر اندازد این عروس نقاب
بدان زمان که بر اندازد این عروس نقاب
بدان زمان که بر اندازد این عروس نقاب
بدان زمان که بر اندازد این عروس نقاب
به تاب آینهٔ دل در این سیاه غلاف
به تاب آینهٔ دل در این سیاه غلاف
به تاب آینهٔ دل در این سیاه غلاف
به تاب آینهٔ دل در این سیاه غلاف
به تاب آینهٔ دل در این سیاه غلاف
به آب آینهٔ جان در این کبود سراب
به آب آینهٔ جان در این کبود سراب
به آب آینهٔ جان در این کبود سراب
به آب آینهٔ جان در این کبود سراب
به آب آینهٔ جان در این کبود سراب
به مطلع خرد و مقطع نفس که در او
به مطلع خرد و مقطع نفس که در او
به مطلع خرد و مقطع نفس که در او
به مطلع خرد و مقطع نفس که در او
به مطلع خرد و مقطع نفس که در او
خلاص جان خواص است از این خراس خراب
خلاص جان خواص است از این خراس خراب
خلاص جان خواص است از این خراس خراب
خلاص جان خواص است از این خراس خراب
خلاص جان خواص است از این خراس خراب
به تیر ناوکی از شست آه یاوگیان
به تیر ناوکی از شست آه یاوگیان
به تیر ناوکی از شست آه یاوگیان
به تیر ناوکی از شست آه یاوگیان
به تیر ناوکی از شست آه یاوگیان
که چار بالش سلطان درد به یک پرتاب
که چار بالش سلطان درد به یک پرتاب
که چار بالش سلطان درد به یک پرتاب
که چار بالش سلطان درد به یک پرتاب
که چار بالش سلطان درد به یک پرتاب
به اشک چون نمک من که بر سه پایهٔ غم
به اشک چون نمک من که بر سه پایهٔ غم
به اشک چون نمک من که بر سه پایهٔ غم
به اشک چون نمک من که بر سه پایهٔ غم
به اشک چون نمک من که بر سه پایهٔ غم
تنم زگال ودلم آتش است و سینه کباب
تنم زگال ودلم آتش است و سینه کباب
تنم زگال ودلم آتش است و سینه کباب
تنم زگال ودلم آتش است و سینه کباب
تنم زگال ودلم آتش است و سینه کباب
به عدل تو که توئی نایب از خدا و خدیو
به عدل تو که توئی نایب از خدا و خدیو
به عدل تو که توئی نایب از خدا و خدیو
به عدل تو که توئی نایب از خدا و خدیو
به عدل تو که توئی نایب از خدا و خدیو
به فضل تو که توئی تائب از شرور و شراب
به فضل تو که توئی تائب از شرور و شراب
به فضل تو که توئی تائب از شرور و شراب
به فضل تو که توئی تائب از شرور و شراب
به فضل تو که توئی تائب از شرور و شراب
که بر من از فلک امسال ظلم ها رفته است
که بر من از فلک امسال ظلم ها رفته است
که بر من از فلک امسال ظلم ها رفته است
که بر من از فلک امسال ظلم ها رفته است
که بر من از فلک امسال ظلم ها رفته است
که هم فلک خجل آید به بازپرس جواب
که هم فلک خجل آید به بازپرس جواب
که هم فلک خجل آید به بازپرس جواب
که هم فلک خجل آید به بازپرس جواب
که هم فلک خجل آید به بازپرس جواب
برو که روز اذا الشمس کورت بینام
برو که روز اذا الشمس کورت بینام
برو که روز اذا الشمس کورت بینام
برو که روز اذا الشمس کورت بینام
برو که روز اذا الشمس کورت بینام
بنات نعش فلک را بریده موی و مصاب
بنات نعش فلک را بریده موی و مصاب
بنات نعش فلک را بریده موی و مصاب
بنات نعش فلک را بریده موی و مصاب
بنات نعش فلک را بریده موی و مصاب
همای کش تر از ین کرکسان جیفه نهاد
همای کش تر از ین کرکسان جیفه نهاد
همای کش تر از ین کرکسان جیفه نهاد
همای کش تر از ین کرکسان جیفه نهاد
همای کش تر از ین کرکسان جیفه نهاد
ندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقاب
ندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقاب
ندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقاب
ندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقاب
ندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقاب
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب
ز بند شاه ندارم گله معاذ الله
ز بند شاه ندارم گله معاذ الله
ز بند شاه ندارم گله معاذ الله
ز بند شاه ندارم گله معاذ الله
ز بند شاه ندارم گله معاذ الله
اگرچه آب مه من ببرد در مه آب
اگرچه آب مه من ببرد در مه آب
اگرچه آب مه من ببرد در مه آب
اگرچه آب مه من ببرد در مه آب
اگرچه آب مه من ببرد در مه آب
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدائق اعناب
حریف رضوان بود و حدائق اعناب
حریف رضوان بود و حدائق اعناب
حریف رضوان بود و حدائق اعناب
حریف رضوان بود و حدائق اعناب
ولی به جوشم ازین خام خای سگ سبلت
ولی به جوشم ازین خام خای سگ سبلت
ولی به جوشم ازین خام خای سگ سبلت
ولی به جوشم ازین خام خای سگ سبلت
ولی به جوشم ازین خام خای سگ سبلت
قراطغان شه پشمین، گه طعان و ضراب
قراطغان شه پشمین، گه طعان و ضراب
قراطغان شه پشمین، گه طعان و ضراب
قراطغان شه پشمین، گه طعان و ضراب
قراطغان شه پشمین، گه طعان و ضراب
که گفته است فلان می گریزد از پی آن
که گفته است فلان می گریزد از پی آن
که گفته است فلان می گریزد از پی آن
که گفته است فلان می گریزد از پی آن
که گفته است فلان می گریزد از پی آن
که شاه بشنود و باز داردم به عقاب
که شاه بشنود و باز داردم به عقاب
که شاه بشنود و باز داردم به عقاب
که شاه بشنود و باز داردم به عقاب
که شاه بشنود و باز داردم به عقاب
کجا گریزم سوی عراق یا اران
کجا گریزم سوی عراق یا اران
کجا گریزم سوی عراق یا اران
کجا گریزم سوی عراق یا اران
کجا گریزم سوی عراق یا اران
کجا روم سوی ابخاز یا به باب الباب
کجا روم سوی ابخاز یا به باب الباب
کجا روم سوی ابخاز یا به باب الباب
کجا روم سوی ابخاز یا به باب الباب
کجا روم سوی ابخاز یا به باب الباب
به شام یا به خراسان به مصر یا توران
به شام یا به خراسان به مصر یا توران
به شام یا به خراسان به مصر یا توران
به شام یا به خراسان به مصر یا توران
به شام یا به خراسان به مصر یا توران
به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب
به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب
به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب
به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب
به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب
مرا گریز ز خانه به خانقاه بود
مرا گریز ز خانه به خانقاه بود
مرا گریز ز خانه به خانقاه بود
مرا گریز ز خانه به خانقاه بود
مرا گریز ز خانه به خانقاه بود
چو طفل کو سوی مادر گریزد از بر باب
چو طفل کو سوی مادر گریزد از بر باب
چو طفل کو سوی مادر گریزد از بر باب
چو طفل کو سوی مادر گریزد از بر باب
چو طفل کو سوی مادر گریزد از بر باب
به مهر مام و دو پستان و زقهٔ خرما
به مهر مام و دو پستان و زقهٔ خرما
به مهر مام و دو پستان و زقهٔ خرما
به مهر مام و دو پستان و زقهٔ خرما
به مهر مام و دو پستان و زقهٔ خرما
به جان باب و دبستان و تختهٔ آداب
به جان باب و دبستان و تختهٔ آداب
به جان باب و دبستان و تختهٔ آداب
به جان باب و دبستان و تختهٔ آداب
به جان باب و دبستان و تختهٔ آداب
به عید و نشره و ادینه و نماز دگر
به عید و نشره و ادینه و نماز دگر
به عید و نشره و ادینه و نماز دگر
به عید و نشره و ادینه و نماز دگر
به عید و نشره و ادینه و نماز دگر
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به خرد چاهک و چوگان و گوی در طبطاب
به خرد چاهک و چوگان و گوی در طبطاب
به خرد چاهک و چوگان و گوی در طبطاب
به خرد چاهک و چوگان و گوی در طبطاب
به خرد چاهک و چوگان و گوی در طبطاب
به خایهای بط از نان خورده در دامن
به خایهای بط از نان خورده در دامن
به خایهای بط از نان خورده در دامن
به خایهای بط از نان خورده در دامن
به خایهای بط از نان خورده در دامن
به شیشه های بلور از خیو به شکل حباب
به شیشه های بلور از خیو به شکل حباب
به شیشه های بلور از خیو به شکل حباب
به شیشه های بلور از خیو به شکل حباب
به شیشه های بلور از خیو به شکل حباب
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج
به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب
به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب
به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب
به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب
به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب
به مشتگاه و به کشتی گه و به پیچیدن
به مشتگاه و به کشتی گه و به پیچیدن
به مشتگاه و به کشتی گه و به پیچیدن
به مشتگاه و به کشتی گه و به پیچیدن
به مشتگاه و به کشتی گه و به پیچیدن
فراز لب لب جوی محله چون لبلاب
فراز لب لب جوی محله چون لبلاب
فراز لب لب جوی محله چون لبلاب
فراز لب لب جوی محله چون لبلاب
فراز لب لب جوی محله چون لبلاب
به سر بزرگی حساد من که بودیشان
به سر بزرگی حساد من که بودیشان
به سر بزرگی حساد من که بودیشان
به سر بزرگی حساد من که بودیشان
به سر بزرگی حساد من که بودیشان
دراز گوش ندیم و دراز دم بواب
دراز گوش ندیم و دراز دم بواب
دراز گوش ندیم و دراز دم بواب
دراز گوش ندیم و دراز دم بواب
دراز گوش ندیم و دراز دم بواب
به باد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به باد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به باد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به باد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به باد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به دبهٔ علی موش گیر وقت دباب
به دبهٔ علی موش گیر وقت دباب
به دبهٔ علی موش گیر وقت دباب
به دبهٔ علی موش گیر وقت دباب
به دبهٔ علی موش گیر وقت دباب
به دفهٔ جد و ماشوره و کلابهٔ چرخ
به دفهٔ جد و ماشوره و کلابهٔ چرخ
به دفهٔ جد و ماشوره و کلابهٔ چرخ
به دفهٔ جد و ماشوره و کلابهٔ چرخ
به دفهٔ جد و ماشوره و کلابهٔ چرخ
به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب
به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب
به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب
به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب
به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب
به لوح پای و به پاچال و قرقر بکره
به لوح پای و به پاچال و قرقر بکره
به لوح پای و به پاچال و قرقر بکره
به لوح پای و به پاچال و قرقر بکره
به لوح پای و به پاچال و قرقر بکره
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب
به اره پدر و مثقب و کمانه و مقل
به اره پدر و مثقب و کمانه و مقل
به اره پدر و مثقب و کمانه و مقل
به اره پدر و مثقب و کمانه و مقل
به اره پدر و مثقب و کمانه و مقل
به خط مهرهٔ گردون و پرهٔ دولاب
به خط مهرهٔ گردون و پرهٔ دولاب
به خط مهرهٔ گردون و پرهٔ دولاب
به خط مهرهٔ گردون و پرهٔ دولاب
به خط مهرهٔ گردون و پرهٔ دولاب
به ریزه رندهٔ او هم چو جعد زنگی پیر
به ریزه رندهٔ او هم چو جعد زنگی پیر
به ریزه رندهٔ او هم چو جعد زنگی پیر
به ریزه رندهٔ او هم چو جعد زنگی پیر
به ریزه رندهٔ او هم چو جعد زنگی پیر
به نوک تیشهٔ او هم چو زلف رومی شاب
به نوک تیشهٔ او هم چو زلف رومی شاب
به نوک تیشهٔ او هم چو زلف رومی شاب
به نوک تیشهٔ او هم چو زلف رومی شاب
به نوک تیشهٔ او هم چو زلف رومی شاب
به دوستان دغل رنگ من که بیزارم
به دوستان دغل رنگ من که بیزارم
به دوستان دغل رنگ من که بیزارم
به دوستان دغل رنگ من که بیزارم
به دوستان دغل رنگ من که بیزارم
به عهد ماضی از اسلاف و حال از اعقاب
به عهد ماضی از اسلاف و حال از اعقاب
به عهد ماضی از اسلاف و حال از اعقاب
به عهد ماضی از اسلاف و حال از اعقاب
به عهد ماضی از اسلاف و حال از اعقاب
فلک برات برائت میان ما رانده است
فلک برات برائت میان ما رانده است
فلک برات برائت میان ما رانده است
فلک برات برائت میان ما رانده است
فلک برات برائت میان ما رانده است
ز یوم ینفخ فی الصور تا فلا انساب
ز یوم ینفخ فی الصور تا فلا انساب
ز یوم ینفخ فی الصور تا فلا انساب
ز یوم ینفخ فی الصور تا فلا انساب
ز یوم ینفخ فی الصور تا فلا انساب
به دنبهٔ بش بوسعد طفلی از بوشهر
به دنبهٔ بش بوسعد طفلی از بوشهر
به دنبهٔ بش بوسعد طفلی از بوشهر
به دنبهٔ بش بوسعد طفلی از بوشهر
به دنبهٔ بش بوسعد طفلی از بوشهر
به قندز لب بونجم روبه از تلخاب
به قندز لب بونجم روبه از تلخاب
به قندز لب بونجم روبه از تلخاب
به قندز لب بونجم روبه از تلخاب
به قندز لب بونجم روبه از تلخاب
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به هیلهای بواسیر میر ابوالخطاب
به هیلهای بواسیر میر ابوالخطاب
به هیلهای بواسیر میر ابوالخطاب
به هیلهای بواسیر میر ابوالخطاب
به هیلهای بواسیر میر ابوالخطاب
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد
به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
به چار پارهٔ زنگی به باد هرزهٔ دزد
به چار پارهٔ زنگی به باد هرزهٔ دزد
به چار پارهٔ زنگی به باد هرزهٔ دزد
به چار پارهٔ زنگی به باد هرزهٔ دزد
به چار پارهٔ زنگی به باد هرزهٔ دزد
به بانگ زنگل نباش و گم گم نقاب
به بانگ زنگل نباش و گم گم نقاب
به بانگ زنگل نباش و گم گم نقاب
به بانگ زنگل نباش و گم گم نقاب
به بانگ زنگل نباش و گم گم نقاب
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به خرس رقص کن و بوزنینهٔ لعاب
به خرس رقص کن و بوزنینهٔ لعاب
به خرس رقص کن و بوزنینهٔ لعاب
به خرس رقص کن و بوزنینهٔ لعاب
به خرس رقص کن و بوزنینهٔ لعاب
به سیر کوبهٔ رازی به دست حیدر رند
به سیر کوبهٔ رازی به دست حیدر رند
به سیر کوبهٔ رازی به دست حیدر رند
به سیر کوبهٔ رازی به دست حیدر رند
به سیر کوبهٔ رازی به دست حیدر رند
به گو پیازهٔ بلخی بخوان جعفر باب
به گو پیازهٔ بلخی بخوان جعفر باب
به گو پیازهٔ بلخی بخوان جعفر باب
به گو پیازهٔ بلخی بخوان جعفر باب
به گو پیازهٔ بلخی بخوان جعفر باب
به روی زال و به سر خاب پنبه و ابره
به روی زال و به سر خاب پنبه و ابره
به روی زال و به سر خاب پنبه و ابره
به روی زال و به سر خاب پنبه و ابره
به روی زال و به سر خاب پنبه و ابره
به حیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب
به حیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب
به حیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب
به حیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب
به حیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب
به غلمهٔ طبقات طبق زنان سرای
به غلمهٔ طبقات طبق زنان سرای
به غلمهٔ طبقات طبق زنان سرای
به غلمهٔ طبقات طبق زنان سرای
به غلمهٔ طبقات طبق زنان سرای
به آب گینه و مازو و کندرو و گلاب
به آب گینه و مازو و کندرو و گلاب
به آب گینه و مازو و کندرو و گلاب
به آب گینه و مازو و کندرو و گلاب
به آب گینه و مازو و کندرو و گلاب
به زلف مقری مصروع و موذن بسطام
به زلف مقری مصروع و موذن بسطام
به زلف مقری مصروع و موذن بسطام
به زلف مقری مصروع و موذن بسطام
به زلف مقری مصروع و موذن بسطام
به سر منارهٔ مذن به لب تنور قطاب
به سر منارهٔ مذن به لب تنور قطاب
به سر منارهٔ مذن به لب تنور قطاب
به سر منارهٔ مذن به لب تنور قطاب
به سر منارهٔ مذن به لب تنور قطاب
به زر سفرهٔ پشت از فشارش امعا
به زر سفرهٔ پشت از فشارش امعا
به زر سفرهٔ پشت از فشارش امعا
به زر سفرهٔ پشت از فشارش امعا
به زر سفرهٔ پشت از فشارش امعا
به سیم کان میان ران ز جنبش اعصاب
به سیم کان میان ران ز جنبش اعصاب
به سیم کان میان ران ز جنبش اعصاب
به سیم کان میان ران ز جنبش اعصاب
به سیم کان میان ران ز جنبش اعصاب
به شرط بی بی شمس و به شرب بابا خمس
به شرط بی بی شمس و به شرب بابا خمس
به شرط بی بی شمس و به شرب بابا خمس
به شرط بی بی شمس و به شرب بابا خمس
به شرط بی بی شمس و به شرب بابا خمس
به مصطکی و به بادام و پسته و عناب
به مصطکی و به بادام و پسته و عناب
به مصطکی و به بادام و پسته و عناب
به مصطکی و به بادام و پسته و عناب
به مصطکی و به بادام و پسته و عناب
به باد نمرود از سهم کرکس پران
به باد نمرود از سهم کرکس پران
به باد نمرود از سهم کرکس پران
به باد نمرود از سهم کرکس پران
به باد نمرود از سهم کرکس پران
به ریش فرعون از نظم لولوی خوشاب
به ریش فرعون از نظم لولوی خوشاب
به ریش فرعون از نظم لولوی خوشاب
به ریش فرعون از نظم لولوی خوشاب
به ریش فرعون از نظم لولوی خوشاب
به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمر
به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمر
به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمر
به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمر
به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمر
به تیز عتبه و ریش مسیلمهٔ کذاب
به تیز عتبه و ریش مسیلمهٔ کذاب
به تیز عتبه و ریش مسیلمهٔ کذاب
به تیز عتبه و ریش مسیلمهٔ کذاب
به تیز عتبه و ریش مسیلمهٔ کذاب
به زیبقی مقنع، به احمقی کیال
به زیبقی مقنع، به احمقی کیال
به زیبقی مقنع، به احمقی کیال
به زیبقی مقنع، به احمقی کیال
به زیبقی مقنع، به احمقی کیال
به روز کوری صباح و شب روی احباب
به روز کوری صباح و شب روی احباب
به روز کوری صباح و شب روی احباب
به روز کوری صباح و شب روی احباب
به روز کوری صباح و شب روی احباب
به عمر و خاص که عمرش سه باره کرد جهان
به عمر و خاص که عمرش سه باره کرد جهان
به عمر و خاص که عمرش سه باره کرد جهان
به عمر و خاص که عمرش سه باره کرد جهان
به عمر و خاص که عمرش سه باره کرد جهان
به عمر و عاص که عمرش دوباره یافت شباب
به عمر و عاص که عمرش دوباره یافت شباب
به عمر و عاص که عمرش دوباره یافت شباب
به عمر و عاص که عمرش دوباره یافت شباب
به عمر و عاص که عمرش دوباره یافت شباب
به گربزی کف نفط و سر بزی شیرو
به گربزی کف نفط و سر بزی شیرو
به گربزی کف نفط و سر بزی شیرو
به گربزی کف نفط و سر بزی شیرو
به گربزی کف نفط و سر بزی شیرو
به خشک ریشهٔ یونان و شقشقه داراب
به خشک ریشهٔ یونان و شقشقه داراب
به خشک ریشهٔ یونان و شقشقه داراب
به خشک ریشهٔ یونان و شقشقه داراب
به خشک ریشهٔ یونان و شقشقه داراب
به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب
نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب
نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب
نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب
نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب
به موش زیر برو گربهٔ خیانت کن
به موش زیر برو گربهٔ خیانت کن
به موش زیر برو گربهٔ خیانت کن
به موش زیر برو گربهٔ خیانت کن
به موش زیر برو گربهٔ خیانت کن
که این هژبر به چنگ است آن پلنگ به ناب
که این هژبر به چنگ است آن پلنگ به ناب
که این هژبر به چنگ است آن پلنگ به ناب
که این هژبر به چنگ است آن پلنگ به ناب
که این هژبر به چنگ است آن پلنگ به ناب
به ناب موش کز او سر فکنده ام چون چنگ
به ناب موش کز او سر فکنده ام چون چنگ
به ناب موش کز او سر فکنده ام چون چنگ
به ناب موش کز او سر فکنده ام چون چنگ
به ناب موش کز او سر فکنده ام چون چنگ
به چنگ گربه کزو دست بر سرم چو رباب
به چنگ گربه کزو دست بر سرم چو رباب
به چنگ گربه کزو دست بر سرم چو رباب
به چنگ گربه کزو دست بر سرم چو رباب
به چنگ گربه کزو دست بر سرم چو رباب
به ابن صبح که سرپنجه هاکند چو نجوم
به ابن صبح که سرپنجه هاکند چو نجوم
به ابن صبح که سرپنجه هاکند چو نجوم
به ابن صبح که سرپنجه هاکند چو نجوم
به ابن صبح که سرپنجه هاکند چو نجوم
به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب
به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب
به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب
به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب
به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب
به سام ابرص و حربا و خنفسا و جعل
به سام ابرص و حربا و خنفسا و جعل
به سام ابرص و حربا و خنفسا و جعل
به سام ابرص و حربا و خنفسا و جعل
به سام ابرص و حربا و خنفسا و جعل
به جیفه گاه و بناووس و مستراح و خلاب
به جیفه گاه و بناووس و مستراح و خلاب
به جیفه گاه و بناووس و مستراح و خلاب
به جیفه گاه و بناووس و مستراح و خلاب
به جیفه گاه و بناووس و مستراح و خلاب
کزاین نشیمن احسان و عدل نگریزم
کزاین نشیمن احسان و عدل نگریزم
کزاین نشیمن احسان و عدل نگریزم
کزاین نشیمن احسان و عدل نگریزم
کزاین نشیمن احسان و عدل نگریزم
و گرچه بنگه عمرم شود خراب و یباب
و گرچه بنگه عمرم شود خراب و یباب
و گرچه بنگه عمرم شود خراب و یباب
و گرچه بنگه عمرم شود خراب و یباب
و گرچه بنگه عمرم شود خراب و یباب
طریق هزل رها کن به جان شاه جهان
طریق هزل رها کن به جان شاه جهان
طریق هزل رها کن به جان شاه جهان
طریق هزل رها کن به جان شاه جهان
طریق هزل رها کن به جان شاه جهان
که من گریختنی نیستم به هیچ ابواب
که من گریختنی نیستم به هیچ ابواب
که من گریختنی نیستم به هیچ ابواب
که من گریختنی نیستم به هیچ ابواب
که من گریختنی نیستم به هیچ ابواب
ز من حکیمی سوگند نامه ای درخواست
ز من حکیمی سوگند نامه ای درخواست
ز من حکیمی سوگند نامه ای درخواست
ز من حکیمی سوگند نامه ای درخواست
ز من حکیمی سوگند نامه ای درخواست
به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب
به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب
به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب
به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب
به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب
ازین قصیده که گفتم سخنوران جهان
ازین قصیده که گفتم سخنوران جهان
ازین قصیده که گفتم سخنوران جهان
ازین قصیده که گفتم سخنوران جهان
ازین قصیده که گفتم سخنوران جهان
به حیرتند چو از منطق طیور، غراب
به حیرتند چو از منطق طیور، غراب
به حیرتند چو از منطق طیور، غراب
به حیرتند چو از منطق طیور، غراب
به حیرتند چو از منطق طیور، غراب
زهی تمیمهٔ حسان ثابت و اعشی
زهی تمیمهٔ حسان ثابت و اعشی
زهی تمیمهٔ حسان ثابت و اعشی
زهی تمیمهٔ حسان ثابت و اعشی
زهی تمیمهٔ حسان ثابت و اعشی
زهی یتیمهٔ سحبان وائل و عتاب
زهی یتیمهٔ سحبان وائل و عتاب
زهی یتیمهٔ سحبان وائل و عتاب
زهی یتیمهٔ سحبان وائل و عتاب
زهی یتیمهٔ سحبان وائل و عتاب
سخن که خیمه زند در ضمیر خاقانی
سخن که خیمه زند در ضمیر خاقانی
سخن که خیمه زند در ضمیر خاقانی
سخن که خیمه زند در ضمیر خاقانی
سخن که خیمه زند در ضمیر خاقانی
طناب او همه حبل الله آید از اطناب
طناب او همه حبل الله آید از اطناب
طناب او همه حبل الله آید از اطناب
طناب او همه حبل الله آید از اطناب
طناب او همه حبل الله آید از اطناب
بقای شاه جهان باد تا دهد سایه
بقای شاه جهان باد تا دهد سایه
بقای شاه جهان باد تا دهد سایه
بقای شاه جهان باد تا دهد سایه
بقای شاه جهان باد تا دهد سایه
زمین به شکل صنوبر فلک به لون سداب
زمین به شکل صنوبر فلک به لون سداب
زمین به شکل صنوبر فلک به لون سداب
زمین به شکل صنوبر فلک به لون سداب
زمین به شکل صنوبر فلک به لون سداب
ملک هر آینه آمین کند که بختش را
ملک هر آینه آمین کند که بختش را
ملک هر آینه آمین کند که بختش را
ملک هر آینه آمین کند که بختش را
ملک هر آینه آمین کند که بختش را
دعوت قد سمع الله دعوتی و اجاب
دعوت قد سمع الله دعوتی و اجاب
دعوت قد سمع الله دعوتی و اجاب
دعوت قد سمع الله دعوتی و اجاب
دعوت قد سمع الله دعوتی و اجاب
دعاش گفتم و اکنون امید من به خداست
دعاش گفتم و اکنون امید من به خداست
دعاش گفتم و اکنون امید من به خداست
دعاش گفتم و اکنون امید من به خداست
دعاش گفتم و اکنون امید من به خداست
الیه ادعوا برخوانم و الیه اناب
الیه ادعوا برخوانم و الیه اناب
الیه ادعوا برخوانم و الیه اناب
الیه ادعوا برخوانم و الیه اناب
الیه ادعوا برخوانم و الیه اناب